معتاد شدم
معتاد ترحم
دوست داشتن
دلسوزی
معتاد یک بغل گرفتن
یک لبخند
یک پیغام عاشقانه
معتاد شدم
معتاد دروغ شنیدن
معتاد وابستگی
این اعتیاد
هرروز
تنم را میخورد
یک شب نباشد
یک روز دوام نمی آورم
این اعتیاد کشته ام
من دوست داشتن
پراز ترحم
پراز اجبار
پراز خیانت
پراز ترس از دست دادن
وابستگی
دلسوزی
این هارا
نمی خواهم
من دوست داشتن مسقالی
نمی خواهم
این دوست داشتن پراز التماس
را دررگ هایم
نمی خواهم
این خون را باید تعویض کنم
من ترک می کنم
نه از فردا
نه هفته های بعد
ازامشب
ترک می کنم
التماس نمی کنم
بدنم درد می کند
گوشیم صدایش در نمی آید
به خاموشی سر می برد
تحمل می کنم
ترک می کنم
معتاد یک بغل گرفتن نمی مانم
از این ترحم خودم را نجات می دهم...
نظرات شما عزیزان: